یاری دهندگان حسین

 

اما چون مصعب برادر حر دید که حر ببال شهادت به  روضه قدس پریده به اجازت امام سدید روی به میدان نهاد در خصمان پیچید و بعد از کار زار مردانه و کشتن دشمنان از حیا و آزرم بیگانه شربت نوش کرد و با برادر با جان برادر دست وصال در آ غوش گرفت
                                       ***                                
پس از شهادت حر و پسرش و برادرش جناب حر غلامی داشت به نام عروه که همراه آقایش از لشگر عمر سعد به سپاه امام مظلوم ملحق شده بود وی پس از آنکه ناظر شهادت آقا و آقا زاده و برادر آقایش بودعرصه بر او تنگ شد به طوری که  از جان شیرین خود سیر شد و بی اختیار مرکب به میدان تاخت و تنی چند از آن نا مردان را به خاک مذلت انداخت بدین ترتیب داغ خود را فرو نشاند  سپس از میدان مراجعه کرد و خود رامقابلامام رساند وه به روی قدم های مبارک آن حضرت افتاد وعرض کرد:
مرا ببخش که بدون رخصت شما به میدان رفتم اختیار از دستم رفته بود واینک پوزش خواسته واز شما در خواست اذن می کنم
 امام به او اذن داد وی پس از دریافت اذن مرکب به جولان در آورد و خود را زد به دریای لشگر بشگر  عمر سعد محاصره اش کردند واز اطراف به او حمله نمود
نوشته شده در پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:,ساعت 1:3 توسط vahid ahmadi|

 

 

 

پس از آنکه پسر حر شهید شد او از امام اذن حرب گرفت امام رخصت فرمود جناب حر به سوی میدان آمد و اول از همه با صفان بن حنضله که از شجاعان معروف عرب است به جنگ پرداخت و پس از رد وبدل شدن چند ضربه حر نیزه را در سینه ی صفان فرو کرد آن چنان که از کمرش به اندازه ی یک گرز بیرو ن آمد صفان سه برادر داشت که بعد از کشته شدن اوهرسه به جناب حر حمله کردند آن شیر نر نعره ای کشید وابتدا   کمر یکی را گرفت و بر زمین زد چنان که گردنش در جا بشکست ودومی راچنان تیغ زد که تا صندقچه   سینه اش  وهمین که نزدیک سومی رسید با نیزه بر کمرش نواخت حر بعد از کشتن آین چهار ملعون از امام پرسید : از ما خشنودی؟ آری من از تو خشنودم  یعنی فردا از آتش دوزخ آزادی حر که این بشارت بشنید به میدان هجوم برد و از کشته پشته می ساخت ورو به امام کرد و گفت یا بن رسول الاه نزد جدت میروم پیغامی نداری امام حسین گریان شدند وگفتند: ای حر خوش باش که ما نیز از عقب تو می آییم حر خود را به لشکر دشمن زد و حرب می کرد تا نیزه اش در هم شکست پس تیغ آبدار بر کشید وهر خاکساری را که برفرق میزدتا سینه می شکافت گاه حمله به میمنهکره شور از لشکریان بر می آورد گاهی متوجه میسره شده جمع ایشان را پریشان می نمود بدین سان کارزار می نمود تاخود را نزدیکعلم دار لشکر عمر سعد رساند که علم دار را با علم دو نیم کند که شمر بانگ بر لشکر زد که دور تا دور وی فرو گیرید لشکر بر وی حمله کرد تا زخم بسیار خورد و نعره زد یابن رسول الاه ادرکنی مرکب تاخت وحر را از میان دشمن ربود و اورا به امام رساند و حر در آغوش ایشان جان به جان آفرین تسلیم گفت   
نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت 23:27 توسط vahid ahmadi|

 

پس از آنکه صف مبارزین آراسته شد حر از امام اجازه ی جهاد گرفت و حضرت به او رخصت فرمود وپس از اخذ اذن رو کرد به فرزندش علی و فرمود نور دیده ی من جانت را نثار مولای خود کن وبر این قوم حمله کن
علی بن حر: قبول کرد و رکاب به مرکب زد و رو به لشگر دشمن تاخت
حر تماشای جنگ فرزند می کرد که همچو شیر آن روباه صفتان را می درید به هر طرف که روی می کرد همچون باد خزان برگ درختان عمر آن پست فطرتان را می ریخت
آن پهلوان بیست وچهار مبارز نامی را به جهنم فرستاد دیگر کسی جرئت مبارزه با او را نداشت
وهر کدام که به خود جرئت آمدن به میدان می داد او بی درنگ آن را با نوک نیزه از زمین می ربود و به زمین می زد به طوری که استخوان هایش خرد می شد        
آن شیر بیشه هفتاد نفر از آن خدا نشناسان را به دوزخ فرستاد 
و وقتی میدان بسته شد نزد امام برگشت و عرض کرد:
 آقای من آز ما راضی هستید؟
امام فرمود : خدا از شما راضی است وحضرت این گونه دعا کردند : خدایا از این پدر و پسر راضی باش که من از ایشان راضی ام
سپس حمله را از سر گرفت تا خسته و تشنه گرسنه شد لشگر که دیدند او ناتوان شده ناگاه جملگی براو حمله کردند هرکس ضربتی بر او زد آنقدر ضربه بر او وارد شدتا بدن نازکش پاره پاره شد  علی هرچه کرد نتوانست خود را به پدر برساند به ناچار با صدای بلند گفت یا ابه ادرکنی (پدر مرا دریاب) صدای علی به گوش حر رسید و حر با جماعتی از اصحاب امام رو به او آوردند وقتی رسیدند آن نامردان بدن علی را تکه تکه کرده بودند وآن را بر سر نیزه زده بودند حر که این منظره را دیده بود گفت : شکر خدا را که جاهل و بی دین از دنیا نرفتی و در مقابل امام شهید شدی
نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت 23:23 توسط vahid ahmadi|


آخرين مطالب
» حبیب بن مظاهر
» مسلم بن عوسجه
» طرح مغلوبه كردن جنگ بواسطه عمرو بن حجاج
» نافع بن هلال بجلى
» حماد بن انس و وقاص بن عبید و شریح بن عبید و هلال بن نافع بجلی
» عمرو بن خالد و خالد بن عمرو بن خالد و سعد بن حنظله و عمیر بن عبدالاه
» وهب بن عبدالله بن حباب كلبى
» برير بن خضير همدانى
» عبدالله بن عمير
» زهیر بن حسان
» مصعب بن یزید ریاحی و عروه
» حر بن یزید ریاحی
» علی بن حر

Design By : Pichak